ترجمه مقاله

چارچنگولی

لغت‌نامه دهخدا

چارچنگولی . [ چ َ ] (ص نسبی ) تن و دست و پای کژ و خشک شده . با دستها و پاهای خشک شده در حالی که جمع و خم شده باشد. با دست و پای جمع شده و شخ مانده چنانکه مرده ای یامغشی ٌ علیهی . خشک مانده با دستها و پاهای بسوی تنه گرد آمده چون مبتلا بفالجی یا از سرمازدگی مرده ای و غیره . || در تداول عامه با تمام بدن متشنج و خشک . گردآمدن ناموزون اعضای تن خفته ومصروع و مرده (با فعل «ماندن » و «شدن » صرف شود).
ترجمه مقاله