ترجمه مقاله

چارگامه

لغت‌نامه دهخدا

چارگامه . [ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) اسب رهوار خوشرفتار باشد. (برهان ). کنایه از اسب راهوار. (آنندراج ). اسب تیزرو. اسب راهوار :
ساقیا اسب چارگامه بران
تا رکاب سه گانه بستانیم .

خاقانی (از آنندراج ).


ز ابلق چارگامه ٔ شب و روز
ران یکرانت را لگد مرساد.

خاقانی .


|| و کنایه از گرم کردن هنگامه ٔ عشرت هم هست . (برهان ). و رجوع به چهارگامه شود.
ترجمه مقاله