چالاک شدن
لغتنامه دهخدا
چالاک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چست و چابک شدن . جلد و فرز شدن . تند و تیز شدن . || مجازاً بمعنی بر سر شوق آمدن . خوش و خرم شدن . بانشاط شدن :
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد.
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد.
مولوی .