ترجمه مقاله

چال افتادن

لغت‌نامه دهخدا

چال افتادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) گودافتادن . گود شدن . || گود شدن چشم ها، در تداول عوام گویند: چشمهاش یک بند انگشت چال افتاده .
ترجمه مقاله