ترجمه مقاله

چاو

لغت‌نامه دهخدا

چاو. (اِ صوت ) بانگ مرغ است . (فرهنگ اسدی ). گنجشک که از اشکره بگریزد یاکسی بچه اش برگیرد او بانگ همی از درد و از بیم کند آن آواز را چاو خوانند و گویند همی چاود. (نسخه ٔ دیگر فرهنگ اسدی ) (فرهنگ نظام ). || تیز. تیز ناله و بانگ مردم بود از درد عشق . (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). || (اِ) آوازه . (زمخشری ). در تداول عامه «چو». صیت . شهرت . و رجوع به چو انداختن شود.
ترجمه مقاله