ترجمه مقاله

چدن

لغت‌نامه دهخدا

چدن . [ چ ُ دَ ] (اِ) فلزی است مرکب مثل برنج که ازآن مجسمه و غیره میسازند. (فرهنگ نظام ). آهن تصفیه نشده که از کوره ٔ ذوب خارج کنند و بدان بخاری و مجسمه و غیره سازند. خشکه . مفرغ . هفت جوش . قسمی فلز مرکب .قسمی فلز سخت . ترکیبی است از بعض فلزات در غایت سختی . آهنی است که سه تا پنج درصد کربن و بدو صورت سفیدو خاکستری وجود دارد. جسمی شکننده است ، لذا در قسمتهای ضرب گیر ماشینها بکار میرود و چون در موقع سرد شدن بر حجمش اضافه میشود در قالب گیری استعمال میشود.
- مثل چدن ؛ کنایه است از سخت و محکم و تأثرناپذیر: فلان کس مثل چدن است ؛ یعنی سالم و خستگی ناپذیر است . یا از هیچ سخن زشت متأثر نمیشود.
ترجمه مقاله