ترجمه مقاله

چربک

لغت‌نامه دهخدا

چربک . [ چ ُ ب َ ] (اِ) دروغ راست مانند باشد که در حق کسی گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج )(جهانگیری ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) :
هفتادساله گشتی توحید و زهد گوی
مفروش دین به چربک وسالوس و ریو و رنگ .

سوزنی .


تبارک اﷲ چندین سوابق خدمت
شود به چربک و تضریب مفسدی بر باد.

کمال الدین اسماعیل (از انجمن آرا).


|| سخنی را گفته اند که از زبان دشمن بعنوان ظرافت و مسخرگی و خوش طبعی و طنز و سعایت نقل کنند تا فساد زیاده گردد. (برهان ) (ناظم الاطباء). طنز و سخریه . (انجمن آرا)(آنندراج ) (جهانگیری ) (فرهنگ نظام ). شوخی . متلک :
او همی گفت این بفرمان ِ خداست
این به چربک ها نخواهد گشت کاست .

مولوی .


هرچه او درخواست از نان و سبوس
چربکی میگفت و میکردش فسوس .

مولوی .


بی گمان موش دژم را چربک آید بر پلنگ
بی سخن کبک دری را خنده آید بر عقاب .

علی فرقدی (از انجمن آرا).


|| افترا و تهمت . (برهان ) (ناظم الاطباء) :
ور حدیث غار گوئی نیست این فضل و نه فخر
حجت آور پیش من چربک میار ای ناصبی .

ناصرخسرو.


عیش من زین افترا تلخی گرفت و تو هنوز
چربک او همچنان چون جان شیرین میخری .

انوری .


مرا بچربک صاحب غرض ز بیخ مکن
که من بباغ فصاحت درخت بارورم .

ظهیر فاریابی .


|| طنازی . || مسخرگی . (برهان ) (ناظم الاطباء). || خجلت و انفعال . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء) :
هر دم بدولت شرف خاکپای تو
دور سپهر چربک تاج کیان دهد.

ذوالفقار شیروانی (از انجمن آرا).


|| لغز و چیستان . (برهان ) (ناظم الاطباء). چیستان که بتازی لغز گویند. (انجمن آرا)(آنندراج ). چیستان باشد و آنرا بتازی لغز نامند. (جهانگیری ). بمعنی چیستان که بعربی لغز گویند و به هندی «پهیلی » نامند. (غیاث ) :
نر و ماده چنان چون دوست با دوست
بسی مرموز چربک گفته در پوست .

خسرو دهلوی (از انجمن آرا).


ترجمه مقاله