چرب زبانی کردن
لغتنامه دهخدا
چرب زبانی کردن . [ چ َ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش سخنی کردن . سخنان شیرین و دلسپند گفتن . شیرین سخنی کردن :
خون درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی .
|| تملق گفتن . چاپلوسی کردن . سخنان فریبنده گفتن : ششم بر درگاه پادشاه چاپلوسی و چرب زبانی کردن . (کلیله و دمنه ).
خون درویش به شیرینی و چربی بخورند
سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی .
سعدی .
|| تملق گفتن . چاپلوسی کردن . سخنان فریبنده گفتن : ششم بر درگاه پادشاه چاپلوسی و چرب زبانی کردن . (کلیله و دمنه ).