ترجمه مقاله

چرخ زن

لغت‌نامه دهخدا

چرخ زن .[ چ َ زَ ] (نف مرکب ) کنایه از رقاص باشد. (برهان ) (آنندراج ). رقاص . (ناظم الاطباء). بازیگر :
در وجد و حال همچو حمام است چرخ زن
بر دیده نام عشق رقم کرده چون حمام .

خاقانی .


|| کنایه از مردم سیاحت کننده باشد. (برهان ). کنایه از سیاح . (آنندراج ). سیاح و سیاحت کننده و مسافر. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله