چشمخانه
لغتنامه دهخدا
چشمخانه . [ چ َ / چ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ چشم و چشمدان . (آنندراج ). چشمدان و حفره ای در استخوان پیشانی که چشم در آن قرار گرفته . (ناظم الاطباء). کاسه ٔ چشم . حدقه ٔ چشم . رجوع به چشمدان شود :
از بسکه ناکسیم و خجل شرم میکند
کز چشمخانه سر بدر آرد نگاه ما.
روزی که نبود آینه ٔ حسن در نظر
در چشمخانه رنگ برآرد نگاه ما.
از بسکه ناکسیم و خجل شرم میکند
کز چشمخانه سر بدر آرد نگاه ما.
باقر کاشی (از آنندراج ).
روزی که نبود آینه ٔ حسن در نظر
در چشمخانه رنگ برآرد نگاه ما.
قدس (از آنندراج ).