ترجمه مقاله

چشمک زن

لغت‌نامه دهخدا

چشمک زن . [ چ َ / چ ِ م َ زَ ] (نف مرکب ) چشمک زننده و بگوشه ٔ چشم اشاره کننده . (ناظم الاطباء). آن کس که چشمک میزند. رجوع به چشمک و چشمک زدن شود. || چشم بد رساننده . (ناظم الاطباء). چشم زن . چشم بدزن . چشم زخم زن . || جادوگر. (ناظم الاطباء). || چراغ الکتریسته که پیاپی خاموش و روشن شود.
ترجمه مقاله