چشم برافکندن
لغتنامه دهخدا
چشم برافکندن . [ چ َ / چ ِ ب َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چشم افکندن . نگاه کردن . نگریستن .
- چشم برافکندن بر کسی یا بر چیزی ؛ نظر دوختن بر آن کس که یا بر آن چیز. خیره نگریستن :
صد چشمه ز چشم من برآید
چون چشم برافکنم بر آن رو.
- چشم برافکندن بر کسی یا بر چیزی ؛ نظر دوختن بر آن کس که یا بر آن چیز. خیره نگریستن :
صد چشمه ز چشم من برآید
چون چشم برافکنم بر آن رو.
سعدی .