چشم نمائی
لغتنامه دهخدا
چشم نمائی . [ چ َ / چ ِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (حامص مرکب ) کنایه از تهدید و تخویف . (آنندراج ). چشم غره . نگاه خشم آلود :
طور برخورد تو تکلیف جدائیست بمن
برقیبان نظرت چشم نمائی است بمن .
رجوع به چشم نمائی کردن شود.
|| سرزنش و طعنه و ملامت . (ناظم الاطباء).
نگاه از روی ملامت و سرزنش . رجوع به چشم نمائی کردن شود.
طور برخورد تو تکلیف جدائیست بمن
برقیبان نظرت چشم نمائی است بمن .
اشرف (از آنندراج ).
رجوع به چشم نمائی کردن شود.
|| سرزنش و طعنه و ملامت . (ناظم الاطباء).
نگاه از روی ملامت و سرزنش . رجوع به چشم نمائی کردن شود.