ترجمه مقاله

چشم گرفتن

لغت‌نامه دهخدا

چشم گرفتن . [ چ َ / چ ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) چشم بستن . دیده برهم نهادن . || چشم پوشی کردن . صرف نظر کردن :
در جهان ارباب همت نیز بی حاجت نیند
از متاع آفرینش چشم میگیریم ما.

وحید (از آنندراج ).


- چشم را چیزی گرفتن ؛ کنایه است از حاجب شدن آن چیز جلو چشم و مانع شدن چیزی از دیدن چشم :
دود آهم چشم او خواهد گرفت آخر اگر
دیده گستاخانه بر روی تو روزن باز کرد.

نصیر همدانی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله