ترجمه مقاله

چغاله

لغت‌نامه دهخدا

چغاله . [ چ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) میوه ٔ نارس را گویند. (برهان ). بمعنی میوه ٔ نارس میباشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). میوه ٔ نارس . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). در تداول عامه ٔ خراسانیان بر بادام و زردآلو و گوجه و این قبیل میوه ها که نارس باشند اطلاق میشود. و رجوع به آله شود. بادام سبز نارس که درون بر آن سخت نشده باشد: چغاله بادام . || جوقی از مرغان بود. (فرهنگ اوبهی ). جمعیت طیور. (شعوری ). جغاله . چقاله . جفاله :
ز مرغ و آهو دانم به جویبار و بدشت
ازین چغاله چغاله وز آن قطار قطار.

عنصری (از فرهنگ اوبهی ) ؟


پراکنده هامون و گردان همه
ز مرغان چغاله ز غُرمان رمه .

اسدی .


و رجوع به جغاله و جفاله شود.
ترجمه مقاله