ترجمه مقاله

چفته شدن

لغت‌نامه دهخدا

چفته شدن . [چ َ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چفتیدن . خمیده شدن . کوژ شدن . منحنی شدن . خم شدن پشت یا قامت :
که من چفته شدم جانا و چون چوگان فروخفتم
گرم بدرود خواهی کرد بهتر رو که من رفتم .

دقیقی (از فرهنگ اسدی ).


چون موی شدم لاغر و چون زر شده ام زرد
چون چنگ شدم چفته و چون زیر شدم زار.

فرخی .


شد تیره همچو موی تو روی چوماه تو
شد چفته همچو زلف تو سرو روان تو.

سنائی .


زرد شده ناچشیده شربت عشق
چفته شده ناکشیده فرقت یار.

رشید وطواط.


رجوع به چفته و چفته کردن و چفتیدن شود.
ترجمه مقاله