ترجمه مقاله

چمین

لغت‌نامه دهخدا

چمین . [ چ َ ] (اِ) مخفف چامین است که شاش و بول را گویند. (برهان ). بمعنی بول و آنرا چامین نیز گویند. (از جهانگیری ). کمیز. بول . چامیز. (ناظم الاطباء). مطلق بول و شاش آدمی یا حیوان :
چاره نبود هم جهان را از چمین
لیک نبود آن چمین ماء معین .

مولوی (از جهانگیری ).


بود بیحد آن چمین [ بول خر ] نسبت بدو [ مگس ]
آن نظر کو بیند او را راست ، کو.

مولوی .


رجوع به چامیز و چامین و چمیز و کمیز شود. || غایط را نیز گویند. (برهان ). غایط و آنرا چامین نیز گویند. (از جهانگیری ). غایط. (ناظم الاطباء). غایط و سرگین و کثافاتی از این قبیل :
بلبلان را جای میزیبد چمن
مر جعل را در چمین خوشتر وطن .

مولوی (از جهانگیری ).


رجوع به چامین و چامیز و چمیز و کمیز شود. || محل کثافت و سرگین است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
ترجمه مقاله