ترجمه مقاله

چهارقاب

لغت‌نامه دهخدا

چهارقاب . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چهار + قاب به معنی پژول = بجل ، یا کعب یا استخوانی که از قوزک پای گوسفند یا گاو برآید) معمولاً پژول گوسفند در قمار به کارست . عدد آن در بازی معمولا چهار و گاه سه باشد.
- امثال
چهارقاب را بیار بازی را ببر . رجوع به چارقاب شود.
ترجمه مقاله