چهارمیخ زدنلغتنامه دهخداچهارمیخ زدن . [ چ َ / چ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در شکنجه و عذاب افکندن . به چهارمیخ کشیدن : او را بر در مدرسه ٔ او که در ختن ساخته بود چهارمیخ زدند. (جهانگشای جوینی ).