ترجمه مقاله

چهار تکبیر کردن

لغت‌نامه دهخدا

چهار تکبیر کردن . [ چ َ / چ ِ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گزاردن نمازمیت . رجوع به چار تکبیر کردن شود. || ترک کردن . رها کردن . و ترک گفتن : پس چون بر ساحل محیط کرم تشنه روزی چند صبر کرد و اثر شفاء عارضه نمیدید، چهار تکبیر بر آن حضرت کرد و عنان عزیمت بر صوب غور و غزنین گردانید. (تاریخ سلاجقه ٔ کرمان ).
ترجمه مقاله