ترجمه مقاله

چهره نویسی

لغت‌نامه دهخدا

چهره نویسی . [ چ ِ رَ / رِ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل چهره نویس . ثبت کردن نام غلامان سپاهی : نایبی از جانب مشارالیه (یعنی لشکرنویس ) به اتفاق ایشان روانه ، و سررشته بر حضور و غیبت و چهره نویسی و قدر مواجب ایشان درست داشته ، انفاد درگاه معلی مینماید. (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 41). رجوع به سازمان حکومت صفویه ص 138 یا ترجمه ٔ تعلیقات مینورسکی بر تذکرةالملوک شود.
ترجمه مقاله