ترجمه مقاله

چوخیدن

لغت‌نامه دهخدا

چوخیدن . [ دَ ] (مص ) چخیدن . (جهانگیری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). ستیزه کردن . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). و این تبدیل چخیدن است . (آنندراج ). رجوع به چخیدن و نیز رجوع به چغیدن شود. || کوشیدن . (برهان ) (ناظم الاطباء). || لغزیدن را گویند و آنرا تنکوخیدن نیز گفته اند. (جهانگیری ). لغزیدن و بسر درآمدن و افتادن باشد خواه انسان و خواه حیوان دیگر. (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). لغزیدن . (غیاث اللغات ). لیز خوردن . (یادداشت مؤلف ). سر خوردن . از پیش بدر رفتن و با پشت بزمین خوردن . سریدن . شخشیدن . تزلق . در سطحی لغزان بدر رفتن پای و افتادن . رجوع به لیز خوردن و لغزیدن شود.
ترجمه مقاله