ترجمه مقاله

چوله

لغت‌نامه دهخدا

چوله . [ چ َ / چُو ل َ / ل ِ ] (ص ) چول . خمیده و منحنی . (آنندراج ) (انجمن آرا). خمیده و کج . (فرهنگ نظام ). خمیده و منحنی و مایل . (ناظم الاطباء). کج و خمیده و منحنی . (یادداشت مؤلف ). کج و کوله . معقرب . کج و معوج . کجواج . خُل (در تداول مردم قزوین ) :
جلایر گاه کج گه چوله آید
به استقبال رکن الدوله آید.

قائم مقام (جلایرنامه ، از آنندراج ).


- چوله شدن ، چپ و چوله شدن ؛ کج و کوله گشتن . چون فانوس تا شدن . چهار چنگولی شدن . کج و کوله گشتن . (از فرهنگ عامیانه ).
ترجمه مقاله