چپ انداز
لغتنامه دهخدا
چپ انداز. [چ َ اَ ] (نف مرکب ) مکار و حیّال [ حیله گر ]. (آنندراج ). آنکه مردم را مغلطه داده ، کار از پیش برد. (آنندراج ). مکار و فریب دهنده . (فرهنگ نظام ) :
راست میگویم این شکایت نیست
نظر او بما چپ انداز است .
بعیاری چپ انداز جهانی
بمکاری بلای خانمانی .
ای چپ انداز نشان تو بمذهب ها نیست
گشتم آواره ٔ هفتادودو راه از دستت .
|| کسی که تیر بازگشتنی زند. (آنندراج ) (غیاث ). قیقاج انداز. آنکه بر پشت اسب رو بطرف پشت سر برگردانده تیر اندازد. (فرهنگ نظام ). || جنگ کننده بفریب . (آنندراج ).
راست میگویم این شکایت نیست
نظر او بما چپ انداز است .
حاذق گیلانی (ازآنندراج ).
بعیاری چپ انداز جهانی
بمکاری بلای خانمانی .
زلالی (در تعریف ایاز، از آنندراج ).
ای چپ انداز نشان تو بمذهب ها نیست
گشتم آواره ٔ هفتادودو راه از دستت .
رایج (از آنندراج ).
|| کسی که تیر بازگشتنی زند. (آنندراج ) (غیاث ). قیقاج انداز. آنکه بر پشت اسب رو بطرف پشت سر برگردانده تیر اندازد. (فرهنگ نظام ). || جنگ کننده بفریب . (آنندراج ).