ترجمه مقاله

چچ

لغت‌نامه دهخدا

چچ . [ چ َ ] (اِ) چوبی باشد پنج شاخ مانند پنجه ٔ دست و دسته ای هم دارد که غله ٔ کوفته را بآن بباد دهند. (برهان ) (آنندراج ). ابزاری چوبین و پنج شاخ مانند پنجه ٔ دست و دسته دار که غله ٔ کوفته را بدان باد دهند. (ناظم الاطباء). چیزی پهن که از نی بوریا و امثال آن سازند و غله بدان افشانند و غله برافشان گویند. (فرهنگ نظام ). بواشه . سکو. چارشاخ . چک . آلتی چوبین که پنج یا شش شاخه دارد، بشکل پنجه ٔ دست با دسته ای جداگانه که گندم یا جو کوفته شده را بوسیله ٔ آن از کاه جدا کنند. هید. زراة. چارشاخ . رجوع به چارشاخ و چارشاخ زدن و چک و بواشه و سکو شود. || غربالی را نیز گفته اند که بدان غله پاک کنند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غِربیل (در لهجه ٔ روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). چِل . (در اصطلاح روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ) غربالی بزرگ که سوراخ های فراختری دارد. غربال درشت بیز. رجوع به غربال و چل شود.
ترجمه مقاله