ترجمه مقاله

چکاده

لغت‌نامه دهخدا

چکاده . [ چ َ دَ / دِ ] (اِ) بمعنی چکاد است که تارک سر باشد. (برهان ). تارک سر. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (رشیدی ). فرق سر. (ناظم الاطباء).چکاد و چکاه و میان سر :
نخستین پیش میدان شد پیاده
قدم غرقه در آهن تا چکاده .

شیخ عطار (از انجمن آرا).


و رجوع به چکاد و چکاه شود. || بالای پیشانی . (برهان ). برآمدگی پیشانی . (ناظم الاطباء). و رجوع به چکاد شود. || سر کوه . (برهان ). قله ٔ کوه خصوصاً. (رشیدی ). قله ٔ کوه . (ناظم الاطباء). و رجوع به چکاد شود. || سپر باشد که ترکان قلخان گویند. (برهان ). سپر. (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). و رجوع به چکاد شود.
ترجمه مقاله