ترجمه مقاله

چیرگرداندن

لغت‌نامه دهخدا

چیرگرداندن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) چیرگی دادن . مسلط ساختن . پیروز گردانیدن . تسلط دادن :
نفس خود بر خود مگردان چیر تو
زود او را بازگیر از شیر تو.

مولوی .


ترجمه مقاله