ژاژدرائیلغتنامه دهخداژاژدرائی . [ دَ ] (حامص مرکب ) ژاژخائی . بیهوده گوئی . رجوع به ژاژخائی شود : شعر تو ژاژ است ، مگر سوی توفضل همه ژاژدرائیستی .ناصرخسرو.