ترجمه مقاله

ژندباف

لغت‌نامه دهخدا

ژندباف . [ ژَ ] (اِ مرکب ) زندباف . صاحب آنندراج گوید: بمعنی بلبل و قمری و مثل آن و صاحب جهانگیری و مؤید به زای عربی نوشته و کسی وجه تسمیه ٔ این بیان نکرده و شاید که چون پرهای بلبل و قمری و فاخته و کبک و کبوتر و دراج چندان خوش رنگ و لطیف نباشد ژندباف میگفته باشند. رجوع به زندباف شود -انتهی . و این گفته بر اساسی نیست .
ترجمه مقاله