ترجمه مقاله

کارآمدگی

لغت‌نامه دهخدا

کارآمدگی . [ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل کارآمد : من [معتصم ] او را [ افشین ] هیچ اجابت نمیکردم از شایستگی و کارآمدگی بودلف . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 170).
- به کارآمدگی ؛ مهارت و ورزیدگی و کاردانی : من نیز آنچه دانستم از شهامت و به کار آمدگی تو باز نمودم . (ایضاً ص 69). و چون نصر گذشته شد از شایستگی و بکارآمدگی این مرد محمود شغل همه صنایع غزنی بدو مفوض کرد. (ایضاً ص 124).
ترجمه مقاله