ترجمه مقاله

کاربین

لغت‌نامه دهخدا

کاربین . (نف مرکب ) آنکه کار را بنگرد. کاردان . کارشناس :
شکرایزد را که ما را خسرویست
کارساز و کاربین و کاردان .

فرخی .


کاربینان که کار او دیدند
از خداترسیش بترسیدند.

نظامی .


ترجمه مقاله