کاروانگهلغتنامه دهخداکاروانگه . [ کارْ / رِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) کاروانگاه . خان . کاروانسرا : چرا دل بر این کاروانگه نهیم که یاران برفتند و ما در رهیم .سعدی (بوستان ).