ترجمه مقاله

کاسان

لغت‌نامه دهخدا

کاسان . (اِخ ) نام دهی باشد از نواحی سمرقند که بر شمال اخسیکت واقع است . (برهان ). شهری بزرگ در اول بلاد ترکستان ورای نهر سیحون و ورای شاش (چاچ ) و دارای قلعه ای استوار است و بر باب آن وادی اخسیکث است . (معجم البلدان ) (برهان قاطع چ معین ، حاشیه ٔ لغت کاسان ) در آنجا خوک بسیار است و الف و نون برای نسبت است و منسوب بدان شهر را کاسی و کاسانی گویند:
حبیب کاسی ای کاسه ٔ سرت پنکان .
و معرب آن قاسان و گیاه کاسنی نیز منسوب به آنجاست چه آنجا خوب و بالیده میشود. (انجمن آرا) :
ز سمرقند بسی کس بدعای تو شدند
بزیارتگه کاسان و عبادتگه اوش .

سوزنی .


ایا رونده به کاسان بگیر مدحت من
بهر کجا که خداوند من بود برسان .

سوزنی .


کرده ای گلشن از هنر کاسان
خورده ای روشن از ظفر کاسات .

عزالدین شیروانی (از انجمن آرا).


سیلاب رعب و هراس اساس ثبات امرا و نوئینان را اندراس داده از اخسی به کاسان که اولگاء ویس لاغری بود رفتند. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 227). بعد از تسخیر کاسان به ظاهر اخسی خرامیده چند نوبت به اشتغال نیران محاربت اشتغال نمود. (حبیب السیر ج 4 ص 288). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 264 و 268 شود.
ترجمه مقاله