ترجمه مقاله

کاشی

لغت‌نامه دهخدا

کاشی . (اِخ ) (حیاتی ...) صادقی کتابدار نویسد:حقیر وی را ندیده ام ولی این بیتش خیلی مشهور است :
کوی یاراست از اینجا بتکبر مگذر
سر بنه سجده گه گبر و مسلمان اینجاست .

(ترجمه ٔ تذکره ٔ مجمع الخواص ص 240).


ترجمه مقاله