ترجمه مقاله

کاغک

لغت‌نامه دهخدا

کاغک . [ غ َ ] (اِ) نشاط. (فرهنگ اسدی ) (تحفةالاحباب اوبهی ). خوشی و خوشحالی . (برهان ) (آنندراج ). نشاطو خرمی . (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) :
در یکی زاویه به حال و به جست
تا سحرگاه نعره از کاغک .
حقیقی صوفی (از فرهنگ اسدی چ اقبال ص 305).
|| کاغنه . کاغنو. کرمی سیاه و سرخ زهردار که نقطه های سیاه دارد و بتازی ذروح گویند و بیشتر در فالیزها باشد و کاونه نیز گویند و در مؤید گوید: آن کرم شب چراغ است . (رشیدی ).
ترجمه مقاله