کام خواستن
لغتنامه دهخدا
کام خواستن . [ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) مراد طلبیدن . تمتع و کامرانی خواستن :
بدین شادی اکنون یکی جام خواه
چو آرام دل یافتی کام خواه .
و رجوع به کامخواهی شود.
بدین شادی اکنون یکی جام خواه
چو آرام دل یافتی کام خواه .
فردوسی .
و رجوع به کامخواهی شود.