کانسه
لغتنامه دهخدا
کانسه . [ س َ / س ِ ](اِ) لغتی است در کاسه . (ناظم الاطباء) :
کانسه هستی سالکان باشد
گر شکستی تو فتح آن باشد.
قطب الدین بختیار کاکی (مثنوی می رنگ
کانسه هستی سالکان باشد
گر شکستی تو فتح آن باشد.
قطب الدین بختیار کاکی (مثنوی می رنگ
ص 84).