ترجمه مقاله

کاهل

لغت‌نامه دهخدا

کاهل . [ هَِ ] (ع اِ) میان دو کتف ستور. (غیاث ). قسمت بالای پشت بدن که گردن بدان پیوندد و آن ثلث بالای ستون فقرات است و در آن شش مهره است . یا میان دو کتف یا پیوندگاه گردن در پشت ... ج ، کواهل . (از اقرب الموارد). سر کتف و استخوان برآمده ٔ کرانه ٔ دوش ستور یا عام است یا دوش که سه یک حصه پشت سر است محتوی شش مهره یا مابین دو کتف ، یا بن گردن از پشت . ج ، کواهل . (منتهی الارب ) :
برآوردم زمامش تا بناگوش
فروهشتم هویدش تا به کاهل .

منوچهری .


|| (ص ) مرد کهل گردیده یعنی سیاه و سپید موی شده . (منتهی الارب ) (محیطالمحیط). || گشن جوشان تیز شهوت . (منتهی الارب ). || (اِ) ذوکاهل ، کنایه از مرد خشمناک است . (منتهی الارب ). || شدیدالکاهل ، بلندجانب صاحب شوکت و قوت . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله