ترجمه مقاله

کاول

لغت‌نامه دهخدا

کاول . [ وُ ] (اِ) سفره چی و بکاول . (ناظم الاطباء). مخفف بکاول که ترکان توشمال گویند و سفره چی را نیز گفته اند. (برهان ). در ترکی جغتایی بکاول بمعنی صاحب منصب و کسی است که مأمور چشیدن مشروبات است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || گندنای کوهی را هم میگویند و آن را به عربی کراث الکرم خوانند. (برهان ). کراث الکرم و گفته اند که کراث جبلی است . (فهرست مخزن الادویه ).
ترجمه مقاله