کاچه
لغتنامه دهخدا
کاچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ)زنخ باشد و شیرازیان کچه خوانند. (جهانگیری ). || بمعنی چانه و زنخ باشد که موضع برآمدن ریش است . (برهان ). کاجه . چانه . ذقن . || بمعنی خوشی و طرب آمده است . زراتشت بهرام گفته :
چو نامه نزد «چنگرنگهاچه » آمد
دلش در شادی و در کاچه آمد.
چو نامه نزد «چنگرنگهاچه » آمد
دلش در شادی و در کاچه آمد.
(از جهانگیری ).