کباب شدن
لغتنامه دهخدا
کباب شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بریان شدن گوشت بر آتش . || سوختن . متأثر شدن . سخت متألم شدن از دردی :
سرو سعادت ازتف خذلان زگال گشت
و اکنون بر آن زگال جگرها کباب شد.
سرو سعادت ازتف خذلان زگال گشت
و اکنون بر آن زگال جگرها کباب شد.
خاقانی .