ترجمه مقاله

کبس

لغت‌نامه دهخدا

کبس . [ ک ِ ] (ع اِ) خاک که بدان چاه و جوی را انباشند . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). خاکی که بدان چاه و نهر را پر کنند. (از اقرب الموارد). || غار در بن کوه . (از اقرب الموارد). || سر بزرگ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). || خانه ٔ گلی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خانه ای است از گل . (شرح قاموس ). || کنز.(اقرب الموارد). گنج . || بیخ و نژاد چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصل و نژاد چیزی . (ناظم الاطباء) (شرح قاموس ). اصل . (اقرب الموارد). هو فی کبس غنی ؛ ای فی اصله . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) . || ادخله فی الکبس ؛ مقهور و خوار گردانید او را. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله