ترجمه مقاله

کبع

لغت‌نامه دهخدا

کبع. [ ک َ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بریدن . (آنندراج ). || کبع الدراهم و الدنانیر؛ نقد کرد آنرا و سره نمود. (منتهی الارب ). وزن و نقد کردن دراهم و دنانیر. (از اقرب الموارد). نقد کردن دراهم را. (از آنندراج ). || بازداشتن کسی را از کار. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله