ترجمه مقاله

کبوتردم

لغت‌نامه دهخدا

کبوتردم . [ ک َ ت َ دَ ] (اِ مرکب ) کنایه از بوسه ٔ با صدا. || کنایه از بوسه ٔ خاطرخواه . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). بوسه ٔ خاطرخواه . (غیاث اللغات ). بوسه ٔ خاطرخواه خوردن باشد. (برهان ). || کنایه از دهان بر دهان مطلوب گذاشتن و زبان مطلوب را مکیدن . (برهان ) :
در بزم وصال دوش دل محرم بود
خاطر چو نهال آرزو خرم بود
گنجشک نهاده سینه بر سینه ٔ باز
تا صبح مدار بر کبوتردم بود.

ظهوری (از آنندراج ).


ترجمه مقاله