ترجمه مقاله

کبوتردم

لغت‌نامه دهخدا

کبوتردم . [ ک َت َ دُ ] (اِ مرکب ) دم کبوتر. || علاقه ٔ دستار و کمربند را گویند که بر یک طرف راست ایستاده باشد. (برهان ). شمله . || (ص مرکب ) (در اصطلاح خطاطان ) قلمی است به طرز خاص تراشیده که مشابه به دم کبوتر باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) :
گر کنم شوق دل از کلک کبوتردم رقم
نامه زین تقریب خود بال کبوتر می شود.

سعید اشرف (از آنندراج ).


ترجمه مقاله