ترجمه مقاله

کبودجامه

لغت‌نامه دهخدا

کبودجامه . [ ک َ م َ ] (اِخ ) شاه کبودجامه ، معاصر تکش خوارزمشاه بوده و شعر نیکو می گفته است ، و شاهد این معنی و این نام بیت اوست که گفته
جامه ام را نام از سودای تو گشته کبود
ورنه نام جامه ٔ من اطلس و دیباستی .

(آنندراج ).


نصرت الدین ، معاصر سلطان تکش خوارزمشاه بود، و سلطان تکش عزم گرفتن او کرد و فرمان داد تا سر او را به خدمت آرند اما او خود به خدمت آمد و این رباعی بفرستاد:
من خاک تو در چشم خرد می آرم
عذرت نه یکی ، نه ده ، که صد می آرم
سر خواسته ای به دست کس نتوان داد
می آیم و بر گردن خود می آرم .
و تکش وی را بخشید.
(لباب الالباب چ سعید نفیسی ج 1 ص 52 و 53).
ترجمه مقاله