ترجمه مقاله

کبکبة

لغت‌نامه دهخدا

کبکبة. [ ک َک َ ب َ ] (ع مص ) نگونسار کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 81). واژگون کردن و بر زمین افکندن . (از اقرب الموارد). بروی افکندن . (یادداشت مؤلف ). بر روی درافکندن . قوله تعالی : فکبکبوا فیها . (منتهی الارب ). || کبکبه ٔ مال ؛ جمع کردن آن و بازگرداندن قسمتهایی از آن که پراکنده شده . (از اقرب الموارد). || تیراندازی در مغاک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کبک .
ترجمه مقاله