ترجمه مقاله

کبیس

لغت‌نامه دهخدا

کبیس . [ ک َ ](ع ص ، اِ) نوعی از خرما. || زیوری است میان تهی پر از بوی خوش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زیوری است میان کاواک پر از بوی خوش که بر گردن آویزند. (ناظم الاطباء). || عام کبیس ؛ سال کبیسه دار. (ناظم الاطباء). در حساب منجمان زیادتی باشد که در ماه شباط اعتبار کنند پس شباط به بیست و نه روز رسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به کبیسه شود.
ترجمه مقاله