ترجمه مقاله

کتخدای

لغت‌نامه دهخدا

کتخدای . [ ک َخ ُ ] (اِ مرکب ) کدخدا. (از آنندراج ). کتخدا. (ناظم الاطباء). فرمانروا. صاحب . دارا. دارنده :
یکی پاک انبازش آرم بجای
که گردی به اهواز بر کتخدای .

فردوسی .


خانه به دو کدبانو نارُفته بود و ده به دو کتخدای ویران . (سیاست نامه ). و رجوع به کدخدا و کدخدای و کتخدا شود. || پادشاه . (یادداشت مؤلف ). || معتمد وزیر و مدبر کارهایش . (دزی ج 2 ص 443). کدخدای . رجوع به کدخدای شود.
ترجمه مقاله