ترجمه مقاله

کتمان

لغت‌نامه دهخدا

کتمان . [ ک ُ / ک ِ] (ع اِ) گیاه وسمه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . رجوع به کَتَم شود. || (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). ابومنصور گفت نام بلدی است از بلاد قیس . (معجم البلدان ). || کوهی است . (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). ابوزیاد گفت کوهی است در بلاد بنی عقیل . (معجم البلدان ). || وادیی است در نجران . (معجم البلدان ).
ترجمه مقاله